جملات زیبا
به نام خدا
شایسته است نخست به سبب درگذشت استاد گرانمایه و فقیدمان مرحوم دکتر کاتوزیان عرض تسلیتی خدمت جامعه حقوق ایران اسلامی داشته باشم.
نخستین روزهای دادآموزی این حقیر بود که راه اندازی فضایی مجازی جهت همبستگی بیشتر علمی هم قطاران ذهنم را مشغول ساخت لذا حقیر بر آن شدم تا فضایی اینگونه جهت گردهم آیی - به تعبیر استاد مسلم و گرانقدر جناب استاد رضایی- دادپژوهان عزیز به لطف حضرت حق (جل وعظمه شانه) ایجاد نمایم . روزها و ماه ها سپری می شد و حقیر بی وقفه مشغول ترویج این حرکت شایسته و همچنان مواجه با کم لطفی همرهان می شدم !
اما غرض ،
دیگر زمان آن رسیده که عَلم را به دست دادپژوهی نونفس و با انگیزه بسپارم و امید بدان داشته باشم که به لطف الله تعالی آنچه در نیت داشتم به منصه ظهور برساند.ان شاءالله تعالی. لذا از تمامی دادپژوهان و دوستان با دغدغه مشغول به تحصیل در دانشگاه واحد بهشهر دعوت به عمل می آورم اعلام آمادگی فرمایند تا حقیر کلید و سکان این پایگاه را بدان جناب بسپارم و با یاری حضرت حق به مقصود اصلی برسانند.ان شاءالله.
دادپژوهان عزیز میتوانند از طریق نظرات این پایگاه و یا با شماره گیری تلفن 09117520292 به حقیر اعلام آمادگی فرمایند.
سپاس فراوان
مثلا ظرف 3 ماه یا چهار
ماه و غیره مطلب خاصی بلد نیستم. این کار رو واگذار می کنم به همان موسسات
آموزشی که پول کلان می گیرند و معجزه می کنند و دانشجویان را در کنکور قبول
می کنند. اما برای برنامه ریزیهای بلند مدت حداقل 6 ماه تا یکسال می شود
برنامه ای طراحی کرد که احتمال قبول شدن در کنکور با رتبه خوب بسیار بالا
برود. باز هم تاکید می کنم قبولی هیچ کس را تضمین نمی کنم.
...
موافقت شماره 100/1981/9000مورخ 27/1/1390 ریاست محترم قوه قضائیه، تعداد
500 نفر از برادران واجد شرایط را از طریق برگزاری آزمون کتبی و مصاحبه
های تخصصی و گزینش بصورت رسمی آزمایشی به شرح ذیل استخدام نماید.(به ادامه مطلب رجوع فرمایید)
نیاز است که آقایان قبل از ازدواج، علاوه بر بلوغ جسمی و فکری، به استقلال اقتصادی نیز برسند، که این به زمان بیشتری نیاز دارد. به هر حال این نسخه غیر قابل نقض نیست که در بندهای بعدی توضیح داده می شود.
جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد: مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری... غلط می کنی تو و هفت جد آبادت، خجالت نمی‌کشیجوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش‌های مرد عصبی شود و عکس‌العملی نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متین ادامه داد: خیلی عذر می‌خوام فکر نمی‌کردم این همه عصبی و غیرتی بشین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه می‌کنن و لذت می‌برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم. مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد... بی غیرت
واگذاری پایگاه